به گزارش مشرق، تسنیم به نقل از اندیشکده مؤسسه بروکینگز نوشت: کنث ام. پولاک کارشناس مسائل خاورمیانه این اندیشکده معتقد است هر چند اوضاع در عراق بحرانی است اما عواملی چند مانع پیشروی این کشور به سمت جنگ داخلی خواهند شد از جمله ایران.
این سخن گزافی نیست که عراق ظاهراً بار دیگر در حال بازگشت به جنگ داخلی است. مشکلات داخلی عراق از یک سو و سرایت جنگ داخلی سوریه به این کشور از سوی دیگر این احتمال را تقویت کرده است که شاید عراق بار دیگر بازگشت به خشونت را تجربه نماید. آنچه قابل اهتمام است قدرت نیروهایی است که عراق را به سمت یک جنگ داخلی سوق میدهند، اما وضعیت کنونی این کشور چندان بحرانی به نظر نمیرسد.
آنچه نیازمند توضیح است آن است که نیروهایی وجود دارد که مانعی در برابر آغاز خشونت در عراق به شمار میروند. پس از گفتگو با عراقیهای متعدد بر این باورم که سه عامل وجود دارد که موانعی را بر سر فروغلتیدن عراق به جنگ جدید داخلی ایجاد میکند که عبارتند از:
ترس باقی مانده نزد بسیاری از رهبران عراقی نسبت به یک جنگ داخلی جدید که در مقایسه با جنگ داخلی گذشته نتیجه آن نامشخص است. رهبران قبایل سنی به خوبی میدانند که آن ها در جنگ داخلی اواخر سال 2006 شکست خوردند و آمریکا آنچنان که باید و شاید وارد معرکه نشد و از آنان در برابر شبه نظامیان شیعی حمایت به عمل نیاورد. آنها احتمالا از پاکسازی خشونتآمیز نژادی بیم دارند. امروزه بسیاری از رهبران قبایل سنی بسیج جهان سنی علیه تهدید شیعه را خطرناکترین تحول از سال 2006 به این طرف میدانند، چیزی که میتواند این بار برای آنها پیروزی به ارمغان بیاورد. این در حالی است که برخی دیگر نسبت به خطرات ناشی از یک جنگ داخلی که ممکن است در آن شکست بخورند، نگران هستند.
اقدامات غیرمنتظره کردها. در ماههای اخیر مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان مواضع خصمانه خود علیه مالکی را آغاز کرده و این عنصر مهمی در متقاعد نمودن سنیها برای اعلام جنگ علیه بغداد بوده است. با این وجود پس از درگیریهای ماه گذشته، کردها در اقدامی غیرمنتظره تصمیم گرفتند تا نقش میانجیگر را بازی نمایند. دلایل این اقدام بارزانی پیچیده و به فاکتورهای گوناگونی از جمله نیاز وی برای عقب نشینی پ.ک.ک از ترکیه و مشکلات سیاسی داخلی کردها بر میگردد.
فشار ایرانیها. طبق اظهارات منابع متعدد عراقی، ایران از مالکی و سایر
رهبران شیعی خواسته است که واکنش تندی را به سنیها و جنبشهای کرد ندهند.
آخرین مورد بسیار مهم و جالب و بیانگر ماهیت پیچیده حضور ایران در عراق
است؛ حضوری که اغلب بد جلوه داده شده و نسبت به آن گزافه گویی شده است.
تاثیر ایران در عراق
ما باید نسبت به ایران با توجه به آنچه که از این کشور در عمل سراغ داریم، مراقب و هوشیار باشیم. ایرانیها بنا به دلایل روشن درباره آنچه که در عراق انجام میدهند، به صورت عمومی سخن نمیگویند. هر یک از سیاستمداران عراقی برنامههایی دارند و برنامههای آنها اغلب واقعیت را مخفی میسازد. بر اساس آنچه گفته شد روشن است که ایران توانایی شگرفی برای استفاده از نفوذ قابل توجه خود در عراق کنونی دارد. ایرانیها اهرمهای فشار زیادی در عراق در اختیار دارند از جمله روابط مهم تجاری؛ توانایی ایران برای استفاده از خشونت در عراق و حمایت این کشور از گروههای گوناگون عراقی.
همانگونه که گفته شد، این مهم است که بدانیم نوری المالکی نخست وزیر عراق خود ابزار دست ایران نیست و این بر خلاف چیزی است که بعضاً بر آن تاکید میشود. هرچند که مالکی یک شخص میهن پرست متعصب شیعی است، اما وی همچنین خود را یک عرب و ملیگرای عراقی نیز میداند. غرورآمیزترین اقدام وی عملیات یورش سلحشوران در سال 2008 بود که وی دستور یک حمله مشترک عراقی – آمریکایی را صادر کرد که بر اثر آن جیش المهدی در هم شکسته شد و از کشور اخراج گردید – جیش المهدی مهمترین نماینده ایران در عراق محسوب میشود-. از آنجا که مالکی یک اسلامگرای شیعی است، اقدام برای عقب راندن ایران و همپیمانان این کشور از عراق به وی محبوبیت فوق العادهای در میان شهروندان بخشید.
هرچند که مالکی علاقهای به ایرانیها ندارد و ترجیح میدهد که از تاثیر آنها در عراق بکاهد، اما وی به صورت اساسی به آنها وابسته است. در چندین موقعیت بحرانی، ایرانیها زندگی سیاسی مالکی را نجات دادهاند. در سال 2010 این ایران بود که به صورت قاطعانه از بازگشت مالکی به قدرت به عنوان نخست وزیر حمایت کرد و برای این کار صدریهای مسلح را به پشتیبانی از وی ترغیب نمود. هنگامی که مالکی از حمایت صدریها برخوردار بود، مشخص شد که وی نامزد شیعیان است و کردها که با بی میلی نامزدی وی را پذیرفتند، معتقد بودند که تنها یک فرد شیعه میتواند نخستوزیر باشد. پس از آن در تابستان سال 2012 سنیها، کردها و صدریها تلاش کردند تا با سلب اعتماد از مالکی، وی را از قدرت به زیر بکشند. این بار هم ایرانیها بر طبق برخی گزارشها با تشویق جلال طالبانی رئیس و رهبر اتحادیه میهنی کردستان به منظور مخالفت با درخواست رأی عدم اعتماد، مالکی را نجات دادند. طالبانی با اکراه با این درخواست موافقت نمود (طبق برخی گزاشها علت موافقت طالبانی با درخواست ایرانیها به حمایت ایران از برنامههای جانشینی وی برای اتحادیه میهنی کردستان بر میگردد) و مالکی در قدرت باقی ماند. بنابراین مالکی از ایرانیها نفرت دارد اما وی همچنین به آنها نیاز دارد و این، نفوذ تهران در بغداد را افزایش میدهد.
اهداف ایران در عراق کنونی
هرچند که اغلب آمریکاییها تمایل دارند که فرض کنند آمریکا و ایران در تمامی موضوعات خاورمیانه رو در روی هم قرار میگیرند، اما این نوع نگاه در عراق در اغلب موارد نادرست بوده است. در سالهای ابتدایی پس از حمله آمریکا به عراق، ایران در عمل برای آمریکا بسیار سودمند بود: ایران از شبهنظامیان و شورشیان حمایت نکرد و در مقابل، همپیمانان عراقی خود را تشویق نمود تا با پروژه آمریکاییها برای ایجاد دموکراسی در این کشور همکاری نمایند. این شاید بدان خاطر بود که تهران از رویارویی باز و همه جانبه با آمریکا هراس داشت و یا بیم آن داشت که عراق به سمت هرج و مرج و جنگ داخلی کشانده شود و میدانست که هرگونه دموکراسی در عراق به ناچار باعث سیطره شیعیان خواهد شد؛ شیعیانی که احتمالاً به ایران نزدیک خواهند بود. البته زمانی که عراق به جنگ داخلی فروغلتید، ایران ابزارهای خود را تغییر داد و از تمامی شبهنظامیان عراقی پشتیبانی کرد و از حمله به آمریکاییها به منظور تلاش برای بیرون راندن نیروهای نظامی آمریکایی از عراق حمایت به عمل آورد. اما این تغییر در واقع در اواخر سال 2005 و اوایل سال 2006 به وقوع پیوست و قبل از آن ایران به نظر میرسید که به منافع خود به طور مؤثر در کنار منافع ما مینگرد.
همین مسأله امروز نیز صادق است. طبق منابع گوناگون عراقی، ایران اکنون تمام هم و غم خود را متوجه سوریه ساخته است و این کشور تمایل ندارد جبهه دیگری در منطقه گشوده شود و در نتیجه جنگ داخلی گستردهای میان شیعیان و سنیها به وقوع بپیوندد؛ جنگی که بسیاری از افراطگرایان سنی هم اکنون درباره آن سخن میگویند. ایرانیها به طور شفاف اعتراف کردهاند که آنها از یک جنگ فراگیر شیعه– سنی سودی نمیبرند و تلاش میکنند تا مانع از ظهور یک گروه خاص شوند – که اگر جنگ داخلی در عراق شروع شود، این به صراحت میتواند اتفاق بیافتد-. افزون بر این، تردیدی نیست که تهران میداند که جنگ داخلی در اطراف مرزهای آن میتواند بطور ویژه برای این کشور خطرناک باشد زیرا که سرایت جنگ داخلی به راحتی میتواند اقلیتهای سرکش داخلی و نیز اوضاع شکننده داخلی تاثیر منفی بگذارد.
عراقیها دیگر گزارش دادند که تهران جنگ جدید در عراق را به طور بالقوه برای موقعیت رشکبرانگیز کنونی خود در عراق زیانبار میداند. اگر چه شیعیان میتوانند پیروزی سریع و حیرتآوری را در جنگ داخلی جدید رقم بزنند، اما وضعیت موجود نسبت به هر خروجی دیگر برای آنان مناسبتر است. در هر یک از سناریوهای دیگر، جنگ داخلی عراق را پاره پاره خواهد کرد و شیعیان مسلط بر حکومت به احتمال زیاد کنترل خود بر بخشهایی از عراق را از دست خواهند داد. از منظر تهران بهتر آن است که شیعیان بر سرتاسر کشور سیطره داشته باشند هرچند که این سیطره جزئی باشد تا بدین ترتیب ایران بتواند از طریق عراق به هم پیمان خود در سوریه منابع و امکانات برساند.
بنابراین عراقیها بار دیگر با زد و بند آشکار ایران و آمریکا شوکه شدهاند که این از زمان ورود آنها به عراق وجود داشته است. هرچند که هم واشنگتن و هم تهران ادعای مخالفت با یکدیگر را دارند، چیزی که عراقیها شاهد آن بودهاند– دست کم از سال 2010 به این طرف و حتی خیلی زودتر از این تاریخ- آن بوده است که آمریکاییها و ایرانیها در جهتهای مشترکی گام بر داشتهاند: حمایت از مالکی در برابر تمامی مخالفانش و حمایت از وی در برابر خشونتهای جدید. جای تعجب نیست که بسیاری از عراقیها بر این باورند که آمریکاییها منافع خود را درک نمیکنند یا اینکه ما آنها را به دلیل برخی برداشتهای نادرستمان به ایرانیها میفروشیم.